پاي پرتاول

ساخت وبلاگ
در غروبي كه خدا طرح تكامل مي ريخت!روی شفاف ترين آينه ها گل مي ريختآسمان در هيجان مست تماشا مي شددُر دردانه ی معراج مهيا مي شدنور در چشم پراز جاذبه اي زل مي زدآن زماني كه خدا بين دو دل پل مي زدچشم در آينه ی عشق تماشا مي شدآدم از پشت زمان تازه هويدا مي شدجنت از يمن دمش آينه بندان شده بودآتش از شرم پس معركه پنهان شده بودگوهري در صدف نور شكوفا مي شددل نشين آيينه اي همدم زهرا مي شدجبرئيل از قدمش پر به ثريا مي زدماه از نور رخش پرده به سيما مي زدنور با لعل لبش داشت تسلي مي شدقصه اي تلخ در اين حادثه معنا مي شدبوسه ها زخم نشان گشته ی هر خاطره بوداشك معنا شده ي پاره ي آن حنجره بوددر نهان ايل در اين آينه پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : تكثير,آيينه, نویسنده : ziae1 بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

قفس بر من شده تحمیل عمری

نمی­ خواهد قفس هرگز قناری

پر پرواز را از من گرفتند

تنم آماج زخم تیر کاری

تمام خاطراتم شُست باران

خوراکم اشک و کارم گشته، زاری

رها کردی مرا در این نیستان

میان شعله­ های بدبیاری

بیا دردِ فراقت کُشت ما را

و اشکم خون شد و چشمم اناری

بیا یابن الحسن ما را رها کن

که می­ میرد در این زندان قناری

پاي پرتاول...
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : بلور, نویسنده : ziae1 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

خون به شمشير پشت پا مي زد و ز رگهاي سرخ جاري بودپنجه با انسجام مي شد مشت فصل قرباني قناري بودكوچه در زير چكمه مي لرزيد لاله از خون ببار مي آمدژاله در خون سرخ مي غلطيد مام در اوج بيقراري بودمادري بر مزار مي ناليد پدري عزم كوچ خونين داشتسر هر كوچه حجله بر پا بود چشم خونين ز سوگواري بودغزل آتش فشان ماتم بود دفتر شعر من سيه پوشيدشعر شد شروه عروس شهيد اولين فصل غم گساري بودشيشه عمر ديو شكست زير مشت گره گره خوردهآخرين تير بر هدف مي خورد آخرين مشت تير كاري بودمردي از تيره كفن پوشان از تبار محمد و حيدرآمد آندم كه ديو شب مي رفت خون گلگون به آبياري بودبهمن آغشته درگلوله و خون نسترن قاصد ترانك هانرگس از پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : پيروزي,مناسبت,بهمن, نویسنده : ziae1 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

  ساحل زيباي چشمت كاش طوفان زا نبود   رودِ چشمت نازنين وابستۀ دريا نبود   چشم آرامت خبر از موج سركش مي­دهد   كاش چشمان قشنگت ابر باران زا نبود   كاش مي­ شد تا غمت قسمت كنيم اي خوب من   تا به دوشَت عالمي غمهاي پابرجا نبود   آبيِ چشم تو مي­ شويد فغان اشك را   كاش اشك درد روي گونه ­ات پيدا نبود   كاش مي­ شد خنده بر صبح لبانت بشكفد   غم هم آغوش شكر ريز لبِ زيبا نبود   كاش مي­ شد در عبور جاده­ اي بي­ انتها   همسفر ردّي ز ما بر سينه صحرا نبود   كاش اين شام سيه تا صبح صادق مي­ دويد   همسفر ردي ز ما بر سينه صحرا نبود   محمد ضیایی پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : باران, نویسنده : ziae1 بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

  وقتي خزان باغ گل تفسير مي گردد هُرم عطش بر پيكر گل تير مي گردد خشكيده گلهاي اقاقي رازقي حالا نسرين به زير تيغ ها تكثير مي گردد در ظهر زخمي هي اذان از شاخه مي افتد وقتي مشبك قامت تكبير مي گردد طوفان به باغ افتاده گل را مي كند صد چاك فرياد گل خاموش و عالم گير مي گردد حالا فراتي منجمد كج كرده راهش را رفع عطش خون از دم شمشير مي گردد يك غنچه كامش خشك تر از كام هر مشك است پيكان عطش را مي نشاند شير مي گردد يك باغبان آنسوتر از اين باغ مي گريد در حسرت باغ خزان هي پير مي گردد فصل خزان و باغ حالا برگ ريزان است گلهاي زخمي، تشنه بر زنجير مي گردد محمد پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziae1 بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

ماه این کوچه های خاکی را هرشب جمعه میزند جارونیمه شب در کنار کعبه زنی با چراغی که می زند سوسو در ودیوار کعبه می بوسد چشم در راه آسمان دارد ونمازش نشسته میخواند با جراهات کهنه ی پهلو در فراق مسافری تنها غم غربت به سینه جا داده میرود آفتاب به قله وشب میزند در برابرش اردو دست مهتاب را گرفته بدست دست دیگر به آب وآ یینه قاصدک باپیام بارانی می زند در مقابلش زانو شانه آورده تازند شانه گیسوی طره طره خورشید باگلاب کرده کوچه عطر آ گین کوچه مدهوش یک سبد شب بو میچکد خون ززخم پهلویش تا سپیده نماز میخواند روی پاهای خسته می آید با دم لاالاه الا هو محمد ضیایی پور پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : هرشب,جمعه, نویسنده : ziae1 بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

یازده آینه در آینه تکثیر شده استتا که مهر تو به هر سینه فراگیر شده استیازده قرن نشسته است زمان منتظرتقامت ماه خمیده است زمین پیر شده استاشک شوق از رخ خورشید چکیده است به خاکجوی اشکی که به هر کوچه سرازیر شده استسر درِ عرش به نام تو نوشته است خدانام تو در دل هر آئینه تفسیر شده استموی خورشید سپید از، سفرِ سبزِ تو شداشکِ یعقوب ز هجران تو تبخیر شده استیوسفِ فاطمه عمریست دل غم زده­ امدر حصار قفسی کهنه به زنجیر شده استدفترم پر شده از مثنوی و شعر و غزلروی هر برگِ دلم نام تو تحریر شده استمرغ دل می­زند هر شب به قفس بال و پرشدیگر از این قفسِ تنگ زمان سیر شده استاستخوان­های تنم می­ شکند بار غمیشانه­ ام می پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : انتظارتکرار,یازده,آینه, نویسنده : ziae1 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

پاي پرتاول...
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : حافظ, نویسنده : ziae1 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21

فصل شقايقهاي خونين رنگ رفتند رفتندفصل شهادت دربهار جنگ رفتندرفتند تا با سينه ها سنگر بسازنداز پيچ پيچ كوچه هاي تنگ رفتندرفتند تا باغ شقايقهاي عاشقآئينه ها تا پيش پاي سنگ رفتندمردان باور موسم كوچ پرستوآئينه هاي پاك بي نيرنگ رفتندرفتند تا سجاده ها در خون بشويندرقص جنون كردند و خوش آهنگ رفتندبا راهيان نور تا ديدار معشوقبا پاي پرتاول شب و فرسنگ رفتندمحمد ضیاییبرچسب‌ها: رفتند , شقایقها , خونین , پای , پرتاول پاي پرتاول...ادامه مطلب
ما را در سایت پاي پرتاول دنبال می کنید

برچسب : پرتاول, نویسنده : ziae1 بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 23:21